شهید شیـرزاد حبیــب پـور عزیزی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید شیـرزاد حبیــب پـور عزیزی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید شیـرزاد حبیــب پـور عزیزی

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام شیرزاد حبیب پور عزیزی از شهدای دانش آموز شهرستان بابلسر می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : حسین
تاریخ تولد : 1344/06/09
تاریخ شهادت : 1361/02/10
محل تولد : بابلسر
گلزار شهدای بالامحله عزیزک بابلسر
نحوه شهادت : اصابت تیر به گلو
محل شهادت : خرمشهر - عملیات بیت المقدس
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

بايگاني

زندگینامه شهید شیرزاد حبیب پور عزیزی

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۸ ب.ظ
شهید بزرگوار در بیست و دومین روز از آبان ماه سال 1345 در یک خانواده مذهبی
دیده به جهان گشود. وی اهل روستای عزیزک بود. تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی
تکمیل کرد. او انسانی با ایمان بود و به نماز اهمیت زیادی می داد. از ویژگی های بارز این
شهید بزرگوار امانتداری، شجاعت، مهربانی و خوش رفتاری بود.
 شهید شیرزاد در فعالیت های فرهنگی از قبیل دعای کمیل و جلسات مذهبی شرکت
داشت. همچنین در انجمن اسلامی و بسیج هم فعالیت می کرد. نظرش این بود که باید
به مستضعفان کمک و عدالت اجتماعی را رعایت کرد. وی در پشت جبهه، در رساندن
وسایل به جنگ زدگان کمک می کرد.
 او برای اولین بار در سن 15 سالگی به جبهه اعزام شد، به همین خاطر ترک تحصیل
کرد چون دفاع از میهن را امری مهم می دانست. می گفت: باید در مقابل دشمن دفاع
کنیم و در جبهه جنگ حضور داشته باشیم. وی در نبرد جانانه اش با دشمن، به علت
اصابت ترکش در تاریخ 1361/2/10 در منطقه خرمشهر، به درجه رفیع شهادت نائل
 آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بالامحله عزیزک به خاک سپرده شد.

فرازهایی از وصیت نامه شهید
 درود بر حضرت مهدی (عج) و رهبر انقلاب و روان پاک شهیدان. سلام بر مادر عزیزم
که مرا بزرگ کرد تا به جبهه حق علیه باطل اعزام شوم. خدا را شکر می کنم که چنین
سعادتی را نصیبم کرد تا به جبهه بروم.
 مادر! وقتی که من شهید شدم ناراحت نباشید، چون شهادت آرزوی من است. برایم
گریه نکنید، بلکه با صبر، مشت محکمی بر دهان منافقان بکوبید و از خدا بخواهید که
این هدیه را از شما بپذیرد. همه باید بمیریم، پس چه بهتر که در راه حق باشد و برای
خدا هجرت و جهاد کنیم.
 اگر هجرت نبود، اسلام در محیط خفقان آور مکه از میان می رفت و اگر جهاد نبود،
اسلام هیچ گاه رشد و نمو نمی کرد. از مردم شهیدپرور می خواهم که امام و روحانیت را
تنها نگذارند. اگر دست روحانیت از انقلاب کوتاه شود شکست انقلاب حتمی است، طوری
که تاریخ، گویای این مطلب بوده و هست. در نهضت مصدق، اجانب از ایجاد شکاف بین
مصدق و کاشانی استفاده کرده و انقلاب را در نطفه خفه کردند و با همکاری حزب توده،
به مقاصد شوم خود دست یافتند.
 پس ای ملت! دست از روحانیت برندارید و همیشه برای سالمتی امام دعا کنید.
سفارش دیگر من این است که کتاب هایم را به برادران انجمن اسلامی روستای عزیزک
ِ تحویل دهید و در کتابخانه عمومی شهید مصطفی خمینی بگذارید، ساعت و مقدار
پولی هم که در جیبم مانده، آن را به جنگ زدگان بدهید.

یاد و خاطره 
 همرزم شهید: شب عملیات بود که ما با هم خداحافظی کردیم و به سمت دشمن
رفتیم. در 50 متری دشمن، ما به گروه های چهار نفره تقسیم شدیم. من و شهید شیرزاد
در یک گروه قرار داشتیم. بعد از اینکه چند گروه از بچه ها از باتلاق عبور کردند، عراقی ها
باخبر شدند و به سمت ما شلیک کردند، ما نیز به دستور فرمانده به آن ها شلیک کردیم.
ما درون باتلاق گیر کرده بودیم، فقط سرمان بیرون بود و آن ها را می دیدیم.
 آرپیچی زن ما، به سمت آن ها شلیک کرد، در همین حین بود که دیدم شیرزاد می
گوید: آخ علیرضا! گفتم: چی شده؟ گفت: تیر خوردم. دیدم که تیر به گلویش خورده، با
چفیه ای که داشت آن را بستم و او را به جای خشکی رساندم. آخرین نفس ها را می
کشید، می گفت: من شهید خواهم شد. فقط امام زمان را صدا می زد، در آخر هم مادرش
را صدا زد. من شاهد جان دادن او بودم، خیلی برایم سخت بود. او به شهادت رسید و من
را تنها گذاشت. من هم در اسارت بودم و چند سال از وطن دور، تا اینکه دوباره به وطن

بازگشتم.
۹۵/۰۵/۱۰ موافقين ۰ مخالفين ۰
میثم میثم

نظرات  (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی